کد مطلب:94554 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

خطبه 137-درباره طلحه و زبیر












[صفحه 352]

خون مسلمانی كه ردای شما را لكه دار كرده، بمن نسبت میدهید؟ زبانتان بریده باد، این چه بهتانی است! خدا گواه است كه طلحه و زبیر، بی هیچ خودداری و رعایتی، آن امر زشت را به من نسبت دادند، و میان من و خودشان حجاب عدالت و انصاف را از هم دریدند این دو تن از من حقی را می طلبند كه خودشان ترك آنرا كرده اند، خونی را بمن نسبت می دهند كه لباس و جامه خودشان از آن لكه دار است. از این رو، اگر من در این خونریزی با آنان شریك بوده ام، خودشان هم دستی در این كار داشته اند، و اگر بدون دخالت من اقدام به چنین كاری نموده باشند، پس باید بازخواست این خونریزی، بگردن آنها باشد، و نخستین كار عدالت آمیز اینست كه از روی دادگری، عدالت درباره خودشان جاری و اجراء شود گفتار بر خلاف كردار نگفتن، و دیده بینا داشتن، همیشه شعار من بوده و درایت و هوشیاری، مرام من است. تاكنون نه امری را بر كسی مشتبه كرده ام، و نه شخصی توانسته است مرا در كاری به اشتباه اندازد و از راه عدالت دورم سازد. آنان گروه ستمگر و بزه كاری هستند كه وجودشان با گل تیره فتنه و فساد، و زهر كژدم كینه و نفرت، و شبهه سیاه نادانی و گمراهی، آمیخته شده است. همانا نادرستی این ب

هتان، بر همگان آشكار گردیده و ریشه این بی حرمتی و اهانت، از سینه كینه خواهان، بر كنده شده و زبان وسوسه گر و افسون ساز، بریده گردیده است به خدا سوگند برای اینان، بركه ای پر آب كنم و رفته رفته چنان آبش بكشم، كه تشنه ای از آن سیراب نشود و آن توانش هم نباشد تا رو به آبگیر دیگری نهد. از اینرو ناگزیر شود كه در این عطش بزجر و شكنجه جان سپارد، و گروهی از ظلم و جورش آسوده شوند

[صفحه 353]

شما ای طلحه و زبیر، پس از قتل عثمان، بسان مادری تازه فارغ كه حریصانه رو بسوی فرزندش می كند، بطرف من آمدید. بیاد دارید كه پی در پی فریاد می زدید: آمده ایم تا بیعت كنیم، آمده ایم تا با تو پیمان بندیم؟ من در آن دم دستم را مشت كردم، اما شما آنرا گشودید. آنرا پشت سر بردم، پیش آوردید. پس كشیدم، بسوی خود كشیدید. از من نخواستن و از شما تمنا بود بار الها، این طلحه و زبیر با من قطع پیوند خویش كردند، و پیمانه مودت را شكستند، مردم را علیه من شوراندند، و روی در روی من ایستادند و عناد ورزیدند خداوندا، گره پیمانشان را از هم بگشا و رشته تنیده و تابیده شان را از هم بگسل و پریشان كن. بد خیالی و زشت اندیشی و رفتار ناپسندشان را در برابر دیدگانشان بنما، زیرا پیش از آنكه كار سخن، به زبان تیز تیغ افتد، و حادثه شومی رخ دهد، من از آنها دعوت نمودم و خواستم تا در كار خویش اندكی اندیشه كنند و ریسمان گسسته پیمانشان را باز با من گره زنند آفریدگارا می بینی كه چگونه نعمت بی شمارت را خوار و بی مقدار شمرده و سلامت دنیا و آخرت را از كف دادند!


صفحه 352، 353.